ملكا ذكر تو گويم كه تو پاكي و خدايي
نروم جز به همان ره كه توام راهنمائي
همه درگاه تو جويم، همه از فضل تو پويم
همه توحيد تو گويم كه به توحيد سزائي
تو زن و جفت نداري، تو خور و خفت نداري
احد بي‌زن و جفتي، ملك كامروايي
نه نيازت به ولادت، نه به فرزندت حاجت
تو جليل الجبروتي، تونصير الامرايي
تو حكيمي، تو عظيمي، تو كريمي، تو رحيمي
تو نماينده فضلي، تو سزاوار ثنائي
بري از رنج و گدازي، بري از درد و نيازي
بري از بيم و اميدي، بري از چون و چرائي
بري از خوردن و خفتن،بري از شرك و شبيهي
بري از صورت و رنگي، بري از عيب و خطائي
نتوان وصف تو گفتن كه تو در فهم نگنجي
نتوان شبه تو گفتن كه تو در وهم نيايي
نبُد اين خلق و تو بودي، نبود خلق و تو باشي
نه بجنبي نه بگردي، نه بكاهي نه فزايي
همه عزي و جلالي، همه علم و يقيني
همه نوري و سروري، همه جودي و جزايي
همه غيبي تو بداني، همه عيبي تو بپوشي
همه بيشي تو بكاهي، همه كمّي تو فزايي
احدٌ ليس كمثله، صمدٌ ليس له ضدّ
لِمَنْ المُلك تو گويي كه مرآن را تو سزايي
لب و دندان «سنائي» همه توحيد تو گويد
مگر از آتش دوزخ بودش روي رهايي
هاتفي از گوشه ميخانه دوش
گفت ببخشند گنه، مي بنوش
لطف الهي بکند کار خويش
مژده رحمت برساند سروش
گر چه وصالش نه به کوشش دهند
هر قدر اي دل که تواني بکوش
لطف خدا بيشتر از جرم ماست
نکته سربسته چه داني، خموش
رندي حافظ نه گناهيست صعب
با کرم پادشه عيب پوش
خدايا جهان پادشاهي تو راست
ز ما خدمت آيد خدايي تو راست
پناه بلندي و پستي تويي
همه نيستند آنچه هستي تويي
همه آفريدست بالا و پست
تويي آفريننده هر چه هست
تويي برترين دانش آموز پاک
ز دانش قلم رانده بر لوح خاک
خرد را تو روشن بصر کرده‌اي
چراغ هدايت تو بر کرده‌اي
نبود آفرينش تو بودي خداي
نباشد همي هم تو باشي به جاي
چه هواييچه طلوعي
جانم …
بايد امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکي را ديدم
آرزوهايم را
بدهم تا برساند به خدا …!
به خدايي که خودم مي‌دانم!
نه خدايي که برايم از خشم
نه خدايي که برايم از قهر
نه خدايي که برايم ز غضب
ساخته‌اند!
به خدايي که خودم مي‌دانم!
به خدايي که دلش پروانه ست …
و به مرغان مهاجر
هر سال راه را مي‌گويد !
و به باران گفته ست
باغ‌ها تشنه شدند …!
و حواسش حتي
به دل نازک شب بو هم هست!
که مبادا که ترک بردارد
ترانه سرا ياسر اميري يکي از کهنه کارهاي نويسندگي که در اهنگ يا موزيک خودنمايي زيادي ميکند مديريت موزيک هم سعيد رضايي و در اخر ميرسيم به تنظيم کننده که هومن آزما گرامي ميباشد
آهنگ جديد و متفاوت پيلوت از سينا سرلک به صورت مستقيم و با پخش انلاين در اي وان موزيک
از کجاي ماجرا بايد بگم
وقتي هيشکي خنده هامونو نديد
وقتي که اون همه احساس قشنگ
يه دفعه از دل ماجرا پريد
از ته قصه به اولش برم يا از اول برسم به آخرش
بي سر و ته به نظر نميرسه وقتي پاي تو وسط باشه و عشق
وقتي پاي تو وسط باشه و عشق حاضرم دار و ندارمو بدم
تا يه مرتبه ديگه ببينمت که تموم حسمو بهت بگم
وقتي پاي تو وسط باشه و عشق حاضرم دار و ندارمو بدم
تا يه مرتبه ديگه ببينمت که تموم حسمو بهت بگم
اينجا نه سراغي از تو ميگيرن نه ميپرسن حال و احوال تورو
همه جا فقط صداي تو مياد که داري بهم ميگي برو برو
از کدوم خاطره از کدوم خطر از کجاي ماجرا به کي بگم
وقتي هيشکي خنده هامونو نديد وسط گريه رسيدن چي بگن
وقتي پاي تو وسط باشه و عشق حاضرم دار و ندارمو بدم
تا يه مرتبه ديگه ببينمت که تموم حسمو بهت بگم
وقتي پاي تو وسط باشه و عشق حاضرم دار و ندارمو بدم
تا يه مرتبه ديگه ببينمت که تموم حسمو بهت بگم
درباره این سایت